در انتظار خوابم و صد افسوس { شعر فروغ فرخزاد ♥ }

فروغ فرخزاد

شعر زیبا و عاشقانه در انتظار خوابم و صد افسوس از فروغ فرخزاد به صورت کامل تقدیم به شما عزیزان.

در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نمی آید

اندوهگین و غمزده می گویم
شاید ز روی ناز نمی آید

چون سایه گشته خواب و نمی افتد
در دامهای روشن چشمانم

می خواند آن نهفتهٔ نامعلوم
در ضربه های نبض پریشانم

مغروق این جوانی معصومم
مغروق لحظه های فراموشی

مغروق این سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشی

می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار

با درد ، درد ساکت زیبایی
سرشار ، از تمامی خود سرشار

می خواهمش که بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را

بر هستیم بپیچد ، پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را

در لابلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفسهایش

نوشد ، بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش

وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله های سرکش بازیگر

در گیردم ، به همهمه در گیرد
خاکسترم بماند در بستر

در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره های تمنا را

در بوسه های پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را

می خواهمش دریغا ، می خواهم
می خواهمش به تیره ، به تنهایی

می خوانمش به گریه ، به بی تابی
می خوانمش به صبر ، شکیبایی

لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره های شب ، شب بی پایان

او ، آن پرنده ، شاید می گرید
بر بام یک ستارهٔ سرگردان

شاعر: فروغ فرخزاد

نام کتاب: اسیر

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

(ضروری)
(ضروری)

[esi sc name="customlatest" ttl="400"]