دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز { شعر فروغ فرخزاد ♥ }

فروغ فرخزاد

شعر زیبا و عاشقانه دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز از فروغ فرخزاد به صورت کامل تقدیم به شما عزیزان.

دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم

عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم

افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لبم خالی آهسته نشاندم

گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست
تا مات شود زین همه افسونگری و ناز

چون پیرهن سبز ببیند به تن من
با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز

او نیست که در مردمک چشم سیاهم
تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند

این گیسوی افشان به چه کار آیدم امشب
کو پنجهٔ او تا که در آن خانه گزیند

او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را

ای آینه مُردم من از حسرت و افسوس
او نیست که بر سینه فشارد بدنم را

من خیره به آیینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را

بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن ،چه بگویم ، که شکستی دل ما را

شاعر: فروغ فرخزاد

نام کتاب: اسیر

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

(ضروری)
(ضروری)

[esi sc name="customlatest" ttl="400"]